محل تبلیغات شما
غمگین تر از من گل های شمعدانی بودند
درست همان کسی که زندگی را از من گرفته بود به آنها زندگی بخشیده بود


دلتنگ که می شوند،
غمگین می شوند
پژمرده می شوند
لب ورمی چینند
و پاییز را بهانه می کنند


من که می دانم نه شمعدانی ها توی پاییز زرد می شوند و نه
آدم توی بیست سالگی پیر.
ما فقط دلتنگیم
دلتنگ تو
دلتنگ عطر دوست داشتنت در هوای بلاتکلیف آذر

هیچکس نگفته که می آیی،
ولی من با تمام وجود می دانم
یک روز دلت برایمان تنگ میشود
می آیی و بر در می کوبی


من چادر سفید گلداری که دوست داشتی را سر میکنم
و مشتاقانه و شتابان در را به رویت می گشایم

و تو انگار که یک تنه به جنگ با تنهایی ها و دلتنگی هایم رفته باشی و پیروز برگشته باشی،

قهرمانانه مرا در آغوش می کشی و در حالی که پیشانیم را می بوسی
 میگویی
چقدر سفید به تو می آید

شمعدانی های من و تو

تو خود خود منی اما دیگری

شمعدانی ,تو ,ها ,دوست ,زندگی ,پاییز ,که می ,از من ,شتابان در ,در را ,را به

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Derek's game باشگاه کاراته سورنا 67 درجه Richard's style عایقکاری موتورخانه وکلیه سیستم های حرارتی و برودتی حقیقتی مجازی my-cute-little-pony یادداشت‌های یوسف راز شاد زیستن روانشناسی موفقیت اطلاعات,زندگی نامه بزرگان